***

***

ناگفته ها .....

می تونین اینوتصورکنین که برین یه جایی که فقط خودتون باشین و خودتون

تنهای تنها.

یه آه از ته دلتون بشکین

بگین آههه

اونوقت بعد از آه کشیدنتون زمین زیر پاتون شروع به لرزیدن کنه

آسمون ابری بشه و شروع به باریدن کنه

زمین و زمان به هم بپیچن و همه چی شروع به تغییر و تحول کنه
و...

***
میفهمین یعنی چی ؟

چقدرخوب میشداگه یه بارفقط یه بارمیشد که کسی آهی بکشه وهمه چی عوض بشه

***

بعضی وقتا ما آدما چیزایی روتوی زندگیمون گم میکنیم یاازدست میدیم که هیچ وقت

نمیفهمیم که چیو از دست دادیم

احساس میکنیم که یه چیزی باید باشه و نیست ولی هیچ وقت حتی تا آخرعمرمون هم

نمیفهمیم که اون چیز چیه

درکش خیلی سخته میدونم

باور کردنش هم سخته ولی فکر کنم واقعیت داشته باشه !

این تازه شروع خیلی چیزاست !

چیزای که باید فهمیدشون ولی همیشه ازمون فرار میکنن

شاید دلیلش این باشه که خودمون واقعا نخواستیم که پیداشون کنیم

نمیدونم !

اینکه آدم قدرت گشتن و جستجو کردن هم داشته باشه به نظر من یه نعمته

***

نظرات 1 + ارسال نظر
الهه شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 23:47

داری به عرفان نزدیک می شیا
اما وبلاگ قشنگی داری افرین . از محیطی که ساختی خیلی خوشم اومد
همیشه موفق باشی

ای کاش نزدیک شدن به عرفان به همین آسونی بود که تو میگی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد