گاهی به خودمون میایم و یه جور احساس دلتنگی بهمون دست میده
یه نگاه میندازیم به زندگیمون ...
گذشته ، حال و آینده ....
احساس میکنیم خیلی خسته ایم ، یه جور حس غریبی میکنیم .گاهی وقتا هم احساس غریبی نسبت به خودمون بهمون دست میده ، انگار توی این همه سال و این همه مدّت ما نبودیم که زندگی می کردیم ، انگار یکی دیگه بوده . با اینکه ازش شاید بدمون هم بیاد ولی الان دیگه بدون اون نمیتونیم ادامه بدیم !
در واقع بهش عادت کردیم.
یه وقتایی هم میایم اون غریبه رو از زندگیمون بیرون کنیم و خودمون بشیم ، سعی میکنیم یه مدتی هم به جای خودمون زندگی کنیم ، مثلاً میخوایم عوض بشیم ، بالاخره ما هم حقی داریم از این زندگی ، اینهمه سختی و مشکلات این دنیا رو تحمل میکنیم اونوقت یکی دیگه به جای ما زندگی کنه ! ... فکر کنم این خیلی بی انصافی باشه !
خلاصه کنم ، تلاش میکنیم یه خورده به جای خودمون زندگی کنیم ولی ...
ولی نمیشه ، اونقدر این غریبه بهمون نزدیک شده و اونقدر ما خواسته هاشو بدون چون و چرا براش برآورده کردیم که دیگه توان اینو نداریم که جلوشو بگیریم ! ...
آخرش هم خسته و نا امید از بیرون کردن اون غریبه از زندگیمون سعی میکنیم یه جوری با اون کنار بیایم ، و سعی میکنیم که حتی اگه شده فقط یه خورده اون غریبه رو عوض کنیم و شبیه اون چیزی که میخوایم و واقعاً هستیم در بیاریم !!
ولی زهی خیال باطل .... !
وقتی آدم اون غریبه رو بشکنه همه چیز درست می شه...
می شه روزی هزار بار خودتو بشکنی و دوباره درست کنی...
سلام....
مرسی که به یادم بودی...
سلام دوست عزیز
میدونی فقط میشه گفت
عادت کن عادت نکنی
منم اپیدم بیا اونورا
سلام امیر . من دیگه وبلاگ ندارم . بستمش . به خاطر همون غریبه های چندش آور. گفتگ م بهت خبر بدم .
به امید روزهای بهتر.
نازنین
سلام
وبلاگ نداشتن مهم نیست ، امیدوارم به جای وبلاگ ، روح و جسمی سالم داشته باشی
نمیدونم چی باید بگم ...
ولی اینکه یه عده که به قول خودت چندش آور هستن بتونن تورو وادار به انجام کاری کنن جای تأسف داره ...
مگه تو واسه ی اون غریبه ها زندگی میکنی که بهشون اهمیت میدی ؟!
تو فکر میکنی خیلی ها ی دیگه از جمله من واسه ی چی وبلاگ دارن ؟؟ اصلاً وبلاگ فکر میکنی بدرد چی بخوره ؟
واسه ی من وبلاگ جاییه که حرفای دلمو میزنم ، حرفای تنهایی منه ، یه جاییه که اگه فرصتی پیش بیاد با دوستایی که بهم سر میزنن اینجا ، درد و دل میکنم و خدا رو شکر میکنم که دوستای خیلی خوبی پیدا کردم توی همین محیط مجازی .
و کسایی هم که توی این محیط بخوان منو وادار به حرکتی که بر خلاف میل خودم هست کنن کلاً ندیده میگیرمشون و انگار که نه انگار ! به این میگن دنده ی بیخیالی !!
واسه ی دل خودت زندگی کن
پسوند اسمتو هم حذف کن
با آرزوی موفقیت
در پناه حق
ولی من دقیقن بر عکس شما فک میکنم...یعنی اینجوری فک میکنم که وقتی می خوام عوض شم..در حقیقت می خوام یه غریبه رو راه بدم به خودم نه اینکه یه غریبه رو از خودم دور کنم..!
خب اینکه خیلی خوبه !
پس در واقع الان داری جای خودت زندگی میکنی
سعی کن هیچ وقت عوض نشی
چون اگه عوض بشی ممکنه دیگه نتونی اون غریبه ای رو که به درون خودت راه دادی بیرون کنی !
در پناه حق
اینجا رو خاک گرفت....
کوشی؟
میگم این قسمت نظرات وبلاگت از خونه باز نمیشه واسم !! :(
پرشین بلاگ فقط تگهای ماکروسافت رو می شناسه منم استعدادی تو برنامه نویسی باهاش ندارم پی لطفا این یه جوری بودن قسمت نظرات رو ولش کن.
چرا آپ نمی کنی؟
امتحاناتت کی تمام می شه؟
مرسی... *-: چه پسر خوب مموشی...
خودم هم نفهمیدم چی بود...احتمالا به جای عزراییل شیطون اومده بود جوونمو بگیره...
نظرات رو غیر فعال کردی من نیام نظر بدم؟بچه ی بد...
در ضمن بشین درس بخون این آخری رو فوفو نشی...