روزانهها
همه- اشک تاریکی سکوت فریاد نابودی کلیشه هاست...
- همه روزهام مـــــرجـــــان
- •*..*•. •*..*•.valley of death•*..*•. •* (¸.•*¨(¸.•*¨تارا و مهسا ¸.•*´¨)¸.•*´¨
- ۩۞۩.:.فرشته معصوم.:.۩۞۩ ***بهار-فرشته معصوم***
- •* *• .•* تو یعنی نم نم بارون *•. •* *• یـکـتـا
- حضرت عشق --** روزبه **--
- مونارک فکر کنم چیزی نگم بهتره ! ولی دلم براش خیلی تنگیده
- شقایق وحشی
- گفتنی های ناگفته.... دوست خوب خودمه ! .... حتما بهش سر بزنید... سر نزنید سر بزنید سر نزنید پس سر بزنید !! ;)
- آبی کوچک عشق می گُل
- لحظه های هستی ام ( Hilda ) ایـن ...ـُـلـــه ! :(
- گندم این مفقودالاثر فی جنگ التحمیلی الکنکور هست ! هر کی پیداش کنه جایزه داره !!
- حرفهای یه دختر غمگین (یاسمین)
- تافته جدا بافته این وبلاگ بهترین دوستمه . حتما بهش سربزنین ، ضرر نمیکنید.
- فقط خودم و خودم Just Diana Alone
جدیدترین یادداشتها
همه- یکی بود یکی نبود ....
- روزای کاغذی ....
- بیخبری هم عالمیست ....
- waiting for .....
- تنهاترین آرزو...
- شاید شروع !
- آدمک ...
- ساحل ...
- احساس ....
- گــفــتــگــو ....
- یه روزی یه جایی ....
- آرزو ....
- من و تو ....
- گاهی ....
- یه دوباره ی دیگه !
- خوشبختی یا بدبختی از نوعی دیگر ؟!!
- [ بدون عنوان ]
- ...
- یه خورده متفاوت تر شاید .... !
- آنگاه که انسان را آفرید ...
- رقص عشق (۳)
- رقص عشق (۲) ...
- رقص عشق ...
- ناگفته ها...
- تکرار...
- عیدتون مبارک...
- دلتنگی!
- ...
- ...
- [ بدون عنوان ]
- کیستی سیاهی ؟!
- ...
- ...
- سفر
نویسندگان
- امیر 73
بایگانی
- اردیبهشت 1390 1
- دی 1389 1
- آبان 1389 1
- تیر 1389 1
- خرداد 1389 1
- اردیبهشت 1389 1
- دی 1388 1
- تیر 1388 1
- دی 1387 1
- آذر 1387 1
- مهر 1387 1
- تیر 1387 1
- خرداد 1387 1
- فروردین 1387 1
- اسفند 1386 1
- بهمن 1386 1
- آذر 1386 1
- آبان 1386 2
- مهر 1386 4
- شهریور 1386 3
- مرداد 1386 1
- تیر 1386 2
- خرداد 1386 1
- فروردین 1386 1
- بهمن 1385 1
- دی 1385 1
- آذر 1385 1
- شهریور 1385 4
- مرداد 1385 2
- تیر 1385 8
- خرداد 1385 2
- اردیبهشت 1385 2
- فروردین 1385 1
- اسفند 1384 1
- دی 1384 2
- آذر 1384 4
- آبان 1384 4
- مهر 1384 1
- شهریور 1384 1
- مرداد 1384 2
- تیر 1384 2
- خرداد 1384 3
آمار : 149462 بازدید
Powered by Blogsky
آنگاه که انسان را آفرید ...
من شک دارم به وجود, به وجود هر چیزی ...
من شک دارم به اینکه هدفی در پس این آفرینش باشه
اگه هم هدفی باشه اون هدف رو خود انسان باید انتخاب کنه...
مگه اینکه بخوایم بگیم که فلسفه ی اختیار کشکه دوغه ماسته پنیره ...!
امیر
یکشنبه 22 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:19
خوب حداقلش اینه که من از الاغ بدم نمیاد.بهتره تو هم نه تنها بدت نیاد بلکه دوسش هم داشته باشی!
آقای کشک و دوغ و ماست و پنیر و انواع لبنی جات پاستوریزه هدف مشخصه چون بای اون هدف ذاتا ساخته شدی و مختاری که بهش برسی یا نرسی و اینکه چه جوری برسی.(نظر خشنی نبود.بود؟)
سلام
عجب الاغ خشنی هستیا !
هدف منکه مشخصه! هدف ذاتیه من اینه که از الاغا نه تنها خوشم نیاد بلکه دوسشون هم داشته باشم ، مخصوصا الاغ خشن!! D: ( هروقت من فهمیدم تو چی میگی تو هم میفهمی من چی میگم ! این به اون در ! ;) ... )
سلام بی سلام !
فیلاْ
سلام دوست گلم...
هیچی نمیتونم بگم جز اینکه این روزا بدجوری دلم گرفته...
بیا پیشم با اومدنت دل شادم کن...
منتظر حضور پرمهرت هستم.
با آرزوی بهترینـــــــــها:بهــــــــــار
سلام دوست خوبم
چشم حتما بهت سر میزنم و ممنون از اینکه اومدی پیشم
دلت شاد
فعلا
هیچشم خشن نیستم.هیچشم نمی فهمم تو چی می گی...
چند عدد کار بسیار بد کردم...آپ فرمودم...
شما هم آپ بفرمایید...
سلام ...گر چه من بی سلام عزیزم D:
هچشم بلد نیستی مثل آدم حرف بزنی بفهمم چی میگی !
هیچشم کاربد نمیکنم مثل تو آپ کنم !
هیچشم سلام !
هیچشم بی سلام عزیز نیستی ! D:
بازم هیچشم !
منتظرتم امیر...
۹کرتیم داااش !
سلامممممممممممممممممممم
امیر آقای مهربون...
پستت منو یاد نیچه انداخت
پریشب داشتم کتاب درنگ های نابهنگامش رو میخوندم... عجیب به تفکرات من نزدیک بود... مث یه تولد دوباره بود برام... تولد روحی
نمیدونم خوندی یا نه...
عالیه
سلااام !
ممنون از لطفت... مهربونی از خودتونه
پستم مگه چیجوری بود که یاد نیچه افتادی ؟
پس تولدت مبارک !
نه من تا حالا کتابی از نیچه نخوندم
سلاممممممم
آپ بدی نبود
وب منم چند روز دیگه پاک میشه...یه چند تا شعر خوشگل نوشته بودم توش اونارو مینویسم تو دفترم بعدم حذفش میکنم.......احساس میکنم وب نوشتن کار بیخودیه.....که چی بشه آخه؟؟؟
همین دیگه.....
فعلا بای بای
سلاااام !
ممنون
دیوووونه ای بس که !
منکه نمیدونم دیگه چی باید بگم ! انگشتام مو در آورد !!!
من هرچی بگم چه تاثیری توی رفتن یا نرفتنت داره ؟! هیچ !
ممنون که بهم سر زدی...
شاد باشی
فعلا
نمی دونم چی بگم...
منم تقریبا توی همین مایه هام ولی یه چیزی گفتم دیگه !
سلااااااااااااااااااااااام
ما باز اومدیم
چه فینگیلیه بامزه ای بود
خدا حفظش کنه این آقا امیرو
من می خوام شما رو لینک کنم..............
نظر شما چیه با تبادل لینک؟؟؟؟؟؟؟؟
سلاممم !
خوشحالم کردی اومدی....
نظر لطفته
آقا امیر میگه خدا شما رو هم حفظ کنه ! ;)
ممنون میشم...
فعلا
زووووووووووووووود بیا
یادت نره
منتظرماااااااااااااا
بابا اومدم بخدا ! :((((
باشه بازم میام
.
.
.
.
.
.
.
.
.
!
خووووووووووووووبی امیر آقا؟؟؟
الان اینکه گفتی با لحن دعوا بود ؟!!! :(
ممنووووووووووووووووووون !
تو خوبی ی ی ی ؟!!
کتاب درنگهای نابهنگام رو جور کن بخون
همون مقدمه و معرفی نویسنده ش کافیه آدم یه جوری شه
ممنون ...
نویسنده اش کیه ؟
باشه سعی میکنم جورش کنم...
خیلی هم بی سلام عزیزم.تا دلت هم بخواد...
حالا که من زود زود آپ می کنم هم بی معرفت شدی هم نایاب...
پاشو بیا دیگه...
هیچشم با سلام هم عزیز نیستی چه برسه بی سلام ! دلش هم نمیخواد ! دلت خودت بخواد اگه راست میگی ... ! ;)
خوبی ؟
من نمیدونستم قراره زود زود بیای ... گفتم مثل قبلا یهو میای چندتا مینویسی بعد میری فی امان الله ! دیگه معلوم نیست کی بر میگردی !
باشه اگه زود زود میای و آپ میکنی منم زود زود میام...
حالا نمیشه بشینم بیام ؟ حتما باید پاشم بیام ؟؟! :(
کم کم دارم به خود زنی می افتم.
یهو هم دیدی اومدم زدمت ها...
خوب آپ کن دیگه پسر بد...
خیلی دلم برات تنگ شده...
منظورت اینه که داری دیوونه میشی دیگه؟!! خب تو دیوونه بودی فکر کنماا !!
تو فعلا برو با اجساد مردم سر و کله بزن, زدن من پیشکشت ! ;)
چشم ولی میدونم بازم ناراحت میشی از نوشته هام ... !
من بیشتر ....