***

***

رقص عشق ...

- میشه چشماتو ببندی ؟!

- چرا ؟

- نمیدونم، دوست دارم چشماتو ببندی!

- منکه نمیفهمم چی میگی ولی باشه... خب بستم! حالا چیکار کنم ؟؟

- هیچی !

- خب این هیچی یعنی چی ؟!

- گفتم که هیچی ! فقط میخواستم یه لحظه چشماتو ببندی... چشماتو به روی همه ی چیزایی که میتونستی ببینی ببندی و نبینیشون بخاطر من ! خواستم چشماتو بخاطر من به روی همه ی زیبایی ها و قشنگی های دنیا ببندی، به روی همه ی دنیا ...

ادامه داره...

نظرات 10 + ارسال نظر
نازنین پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 23:24

راستش امیر... من با کسی دوست نمیشم
اصلا اعتماد ندارم! شناخت کسی هم برام مهم نیست ولی این سحر رو میشناختم! اگه باهاش موندم بخاطر فشارهای عصبیش بود که میتونستم آرومش کنم! ولی متاسفانه بعد از ازدواج رفت جزو اون دسته ای شد که به قولی اهل استخر مختلط و دیسکو هستن! تو دوستی خیلی سختگیرم خیلی... بخاطر همینم تنهای مطلق هستم... ولی بخدا این تنهایی مسخره رو به دوستی با اینجور آدما که پشت سرم بخوان نیش و کنایه بزنن ترجیح میدم!‌ اونم کسی که در حقش فقط خوبی کرده باشم و اینو خودش بارها گفته باشه

تقریبا میفهمم چی میگی، منم یه جورایی تجربه ی این نوع دوستی رو دارم...
ولی به نظر من باید ببینی دلیل اینکه دوستت به راه غلطی کشیده میشه چیه، شاید توی شرایطی باشه که دست خودش نباشه یا نیاز به کمک داشته باشه، دوستی فقط یه کلمه یا یه لفظ نیست... تو هم یه وظیفه ای داری که شایدم وظیفتو انجام داده باشی...
تنهایی ؟ فکر نکنم این بد باشه ...

نازنین پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 23:24

منتظر ادامش هستم...

ممنون ...

niloufar جمعه 6 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:22 http://www.blueboat.blogsky.com

salam mr amir mer30 ke beman sar zadi webe shoma ham kheyli ghashange age link bedi khoshhal misham (age khasti bedi khabaram kon)

سلام
منم ممنونم که بهم سر زدی...
باعث خوشحالیه
فعلا

دوست پاییزی جمعه 6 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:33 http://mehr-64.blogsky.com

سلام
خیلی ممنون از اینکه به وبم سر زدی..
چه متن جالبی..سوال بر انگیزه..
منتظر ادامش هستم..
شاد باشی

سلام
منم ممنونم که بهم سر زدی

...
فعلا

ترنم بهار جمعه 6 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:44 http://taranome-bahar.blogsky.com

سلام
ممنون از حضورت..
شاد باشی

سلام
لطف دارین، منم خیلی ممنونم ازتون
شاد زی

روزبه جمعه 6 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 18:14

برو برو برو برو
بینم بابا
من می گم حوصله تو ندارم تو می گی حالا ؟
یه چیز تازه بگو
تا کی می خوای همین جور کپی رایت کنی مگه حق کپی رایت رو بهت یاد ندادند بابا بزرگ هااااااااا
ای وای یادم رفت موقع شما از این چیزا نبودااا
معذرت می خوام بابایی
تو رو خدا ببخش منو
؟
بخشیدی ؟ :((
حالا بگو بینم کی جرات کرده به من بگه پر رو ؟ هاااا؟
اصلا من هر جوره دلم می خواد می یام اینجا و هر چی دلم می خواد می نویسم به هیچ کسم ربط نداره جز اون کسی که تایید رو می زنه !
:دی
فکر نکنی یه وقت تویییاااا
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

سلام امیر جونم خوبی عزیزم؟
اینو روزبه جدی داره می نویسه
اپ دیت کردم خیلی دوست دارم نظرتو جدی جدی بهم بگی برم مهمه....
البته نظر بالایی رو هم بده
منتظرتم
مواظب خودت باش زشتوووو :دی
فعلناااا....

خدایا! توروخدا هرچی معلول ذهنیه( روزبه و امثالهم !) رو شفا بده راحت بشیم از دستشون ! D:
............
سلام عزیزم
ممنون به لطف شما، خودت خوبی؟
نمیگفتی جدی جدی مینویسی هم میفهمیدم داری جدی میگی ! ;)
چشم حتما میام پیشت و ممنونم از اینکه نظرم واست مهمه، لطف داری بهم...
تو هم مراقب خودت باش دماغووووووو ! D:
فیلاً !

آلبالو خانوم شنبه 7 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:00 http://chickenlittle.blogsky.com

عجب عکسی بود!

آره !
هنوز نتونستم عکسو ترجمش کنم ! ;)

یاسمین ( حرفهای یه دختر غمگین شنبه 7 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:54 http://rue.blogsky.com

به من گفت ببند...منم بستم به خاطر اون...اما افسوس...

شاید قبلش تو باید بهش میگفتی ببنده ...
افسوسی وجود نداره، بعدا متوجهش میشی...
شاد باشی
فعلا

می گل شنبه 7 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 13:24

سلام
امیر جان .... خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ممنون که سر زدی ..راستش این روزها با اون روزها خیلی فرق کردی
از اون پسر منطقی و شاد خبری نیست ..... تو قبلا پر از امید بودی .....

میدونم برای همه ما یه روزهای یه چیزهای پیش میاید که کلی روی احساسات ادم تاثیر میزاره ....

اگر یه روز دوست داشتی با یه کسی مثل مادر ت حرف بزنی
هستم

ادرس ایمل رو هم برا ت میزارم

همه این پیشنهادات به جبران مهربانی تو است که من رو فراموش نکردی

سلام
ممنونم دوست خوبم، امیدوارم حالت خوب باشه
نمیدونم شاید بصورت لفظی فرق کرده باشم ولی بعید میدونم تغییر خاصی بوجود اومده باشه، هرچند یادم نمیاد که آخرین باری که آدم شاد و پر امیدی بودم کی بود ! شایدم اصلا همچنین زمانی وجود نداشت...

فکر نکنم کسی باشه که یه سنگ صبور یا یه محبت مادری احتیاج نداشته باشه ولی اوضاع و احوال من از این حرفا گذشته ;)
خیلی خیلی ممنونم از لطفت...
من واسه جبران لطف و محبتت چیکار میتونم بکنم ؟
شاد باشی دوست مهربونم
فعلا

مهسا شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:42 http://wwwmahboobehye-ghalbha.blogfa.com

سلام
وبلاگ قشنگی داری اما خیلی آشفته ی حال وبلاگتو میگم.
bye

سلام
ممنون از نظر لطفت
شاید ...
فعلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد